Web Analytics Made Easy - Statcounter

فرارو- محسن فرجاد؛ «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا» برای اولین بار در جریان ناآرامی‌های سال ۹۶ مطرح شد. این شعار در آن هنگام برای بسیار از سیاست‌مداران و عامه مردم ملموس و محسوس نبود؛ چرا که اصلاح‌طلبان تنها چند ماه قبل، در ۲۹ اردیبهشت با حمایت از حسن روحانی موفق شده بودند تعداد قابل توجهی از آرای مردمی را کسب کرده بودند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در آن بازه زمانی سران اصلاحات نیز این شعار را باور نکردند، اما در جریان ناآرامی‌های آبان ۹۸ این شعار با شدت و گستردگی بیشتر مطرح شد. در این مقطع برای اولین بار به صورت جدی نگاه‌ها به این شعار خوش لحن و شاید در ظاهر امر ساده، ولی به شدت عمیق و مهم معطوف شد. بخشی از ناظران سیاسی این شعار را به عنوان گذار جامعه از دوقطبی اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی مطرح کردند و بخشی دیگر، آن را بیشتر ناشی از هیجانات میدان اعتراضات تحلیل کردند.

سه سال از آخرین اعتراضات که با محوریت نارضایتی از افزایش قیمت بنزین بود، سپری شده است، حالا بیش از هر زمان دیگر شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا» ابعاد عینی‌تری به خود گرفته است. بدین معنا که دیگر دوگانه اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی پیش‌برنده میدان سیاست ایرانی نیستند. دیگر آنان که معترض هستند، پشت سر سران اصلاحات قرار ندارند و آنان هم که معترض نیستند خود را در قامت اصول‌گرا معرفی نمی‌کنند.

اکنون پرسش این است که پدیده «رخت بربستن تفاوت‌های معنادار در سپهر سیاست ایرانی» چه تبعات و آسیب‌هایی را برای جامعه به همراه داشته و برای جبران آثار منفی آن چه اقداماتی می‌بایست انجام داد؟

مواجهه مستقیم جامعه با سیاست

در افق زمانی نه چندان دور، میان سیاست‌مدارانی همچون سید محمد خاتمی، سید مصطفی تاج‌زاده، سعید حجاریان، محمد رضا تاجیک و بسیاری دیگر از رفرم‌خواهان، با افرادی همچون محمود احمدی‌نژاد، حسین شریعتمداری، حسین کچوئیان، حسین الله کرم و حتی سیاست‌مدارانی همچون اکبر هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری، تفاوت‌های معناداری وجود داشت. هر کدام از این افراد مطالبات و خواسته‌های یک طیف از جامعه را نمایندگی می‌کردند؛ اکثریت جامعه خود را در میدان کنش‌ورزی یکی از این جریان‌ها تعریف می‌کرد. اما بر خلاف گذشته به ویژه برای نسل جدید، این تفاوت‌های معنادار که می‌توانست مبنای مشارکت قانونی مردم در پروسه سیاست باشد، رنگ باخته و با خلاءای بزرگ مواجه شده است. خلاءای آن‌قدر عمیق که دیگر برای بخشی بزرگ از مخاطبان، تفاوتی میان تاج‌زاده‌ها و شریعتمداری‌ها وجود ندارد.

آن‌چه اتفاق افتاده در ظاهر امر ساده و آسان به نظر می‌رسد، اما تبعات آن می‌تواند بسیار عمیق و البته منفی نیز باشد. باید اعتراف کنیم در جامعه ایران امروزی، به ویژه برای نسل جدید، دیگر رادیکال‌ترین طیف اصلاح‌طلب با رادیکال‌ترین طیف اصول‌گرا، تفاوت معناداری ندارند یا شاید شناخت‌شان برای دهه هفتاد و هشتادی‌ها اهمیتی نیز نداشته باشد. حالا مساله این است که عامل رخت بر بستن تفاوت‌های معنادارِ دارای کارکرد سیاسی در سپهر سیاست ایرانی کدام نیرو بوده است؟ به عبارت دیگر، عاملیت این که جامعه دیگر تفاوتی میان تاج‌زاده‌ها و شریعتمداری‌ها قائل نیست، با مردم (جامعه) است یا نهاد‌های رسمی؟

بدون تردید، عاملیت را باید به جریان‌هایی ارجاع داد که سال‌ها رویای یک دست شدن حاکمیت و صاف شدن سپهر سیاسی کشور از دست‌اندازی به نام «اصلاح‌طلبان» را در سر می‌پروراندند. آن‌هایی که هر روز حلقه خودی‌ها را محدود و محدوتر کردند. کار را به جایی رساندند که سردمداران اصول‌گرایی همچون ناطق نوری و علی لاریجانی نیز به غیرخودی تبدیل شدند. آن‌هایی که حسن روحانی‌ها معتدل را غیرخودی و در دسته محذوفان تعریف کردند. آن‌ها که به مطالبه مشارکت، پاسخ «نه» دادند و انتخابات حداقلی را عاملی برای بهتر شدن وضعیت خطاب کردند.

اما اکنون این جریان مانده و مردمانی که از تفاوت‌های معناداری که به سپهر سیاست ایرانی معنا و موجودیت می‌بخشید، گذار کرده‌اند. در واقع، پدیده خطرناک برای یک جامعه سیاسی این است که نیرو‌های میانجی میان مردم و حکومت از میان بروند. به روایت شفاف‌تر، دیگر جریانی ندارد که مطالبات مردم را نمایندگی کنند.

اگر در گذشته مردم خواسته‌هایشان را در قالب برنامه‌ها و راهبرد خاتمی‌ها جستجو می‌کردند، اکنون به کف خیابان روی آورده‌اند. اگر بدون تعارف‌تر سخن بگوییم، اکنون جامعه و نهاد‌های رسمی در کف خیابان به یکدیگر رسیده‌اند که به هیچ عنوان نمی‌تواند برنده‌ای داشته باشد. نه تنها در این صحنه برنده‌ای وجود ندارد، بلکه این کلیت جامعه است که باید خسارات و هزینه‌های گزافی را متحمل شود. در این میان، بدون تردید نهاد‌های رسمی مهم‌ترین بانی این وضعیت هستند. وضعیتی که آینده کشور را در وضعیتی ناهموار و خطرناک قرار داده است.

تولد سلبریتی‌های ناسیاست‌مدار

شاید آن‌ها چنین تصور می‌کردند که چه بهتر که حاکمیت یک دست شده و حتی برای این رخداد، جشن نیز بر پا می‌کردند. گویی این یک دستی حلال تمامی مشکلات است، ولی هیچ‌گاه به ذهن‌شان خطور نمی‌کرد که این مسیر انسداد سیاسی امروزین را به همراه دارد. اما فراتر از پدیده مواجهه مستقیم جامعه با سیاست، دیگر پیامد رخت بربستن تفاوت‌های معنادار در سپهر سیاست ایرانی، تولد سلبریتی‌های ناسیاست‌مدار بوده است.

سلبریتی‌هایی که نه سواد و تجریه سیاسی دارند و نه دارای افق سیاسی‌اند. سلبریتی‌های ناسیاست‌مداری که تعریف از منافع ملی ندارند؛ مدافع تشدید تحریم و حتی حمله نظامی خارجی به ایران هستند. حتی آخرین آن‌ها کمپین حذف تیم ملی فوتبال ایران از جام جهانی را بر پاکرده‌اند. تا اینجا که چنین سلبریتی‌های ناسیاست‌مداری متولد شده‌اند، ظاهرا مشکلی ندارد، اما مساله آن است که این افراد هواخواه دارند و در جامعه ایرانی صدایشان شنیده می‌شود.

کاملا طبیعی است زمانی که بخشی از نهاد‌های رسمی، تمام جریان‌های میانجی و واسط را از میان می‌برند، چنین سلبریتی‌هایی متولد خواهند شد. زمانی که حتی امثال علی لاریجانی نیز رد صلاحیت می‌شوند، جامعه (آنومی زده) بی‌هنجار شده، الگوی خود را در سلبریتی‌ها ناسیاست‌مدار جستجو می‌کند. حتی اگر عمیق‌تر به مساله نگریسته شود، در سال‌های ابتدای انقلاب نیز تفاوت‌ها بسیار معنادار بود و البته دارای کارکرد مثبت؛ اما از زمانی که امثال مهدی بازرگان‌ها رد صلاحیت شدند و برچسپ جاسوسی بر آن‌ها زده شد، باید می‌دانستیم به امروز خواهیم رسید. امروزی که در آن افرادی که خود را در قامت سیاست‌ورز می‌بینند، در به در، در جستجوی یافتن اجماع برای حمله نظامی به کشورشان هستند.

بازگشت غیرخودی‌ها به ضیافت سیاست‌ورزی

اگر با خود صادق باشیم، امروز دیگر «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا» تنها یک شعار نیست؛ بلکه به گزاره‌ای سیاسی بدیل شده که کسی نمی‌تواند آن را انکار کند. به روایت شفاف‌تر، گذار جامعه از دوگانه اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی که پیش‌برنده سیاست و حکمرانی در چند دهه اخیر بوده، دیگر بر کسی پوشیده نیست؛ لذا اکنون پرسش این است که با توجه به پیامد‌های منفی رخت بربستن تفاوت‌های معنادار از سپهر سیاست ایرانی، برای رفع این آسیب‌ها چه راهبردی را باید اتخاذ کرد؟

ارائه راهبرد برای بازگشت جامعه به آرامش، می‌تواند ابعاد بسیار گسترده‌ای داشته باشد، اما آن‌چه که در باب رفع تهدیداتِ رخت بربستن تفاوت‌های معنادار از سپهر سیاست ایرانی قابل ارائه است، بازگردان اعتبار به سیاست‌مداران و سیاست‌ورزی در جامعه ایرانی است. تا زمانی که سیاست تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی و به رسمیت شناختن یک گفتمان خاص در دستور کار باشد، هیچ‌گونه امکانی برای سیاست‌ورزی در معنای آرامش‌بخش آن وجود ندارد؛ لذا در مقطع کنونی ضروری به نظر می‌رسد که ایجاد فضای سیاسی باز در پیش گرفته شود. در رویکرد تایید صلاحیت‌ها بازنگری صورت بگیرد تا افراد با سلایق مختلف بتوانند در عرصه رقابت سیاسی حضور داشته باشند.

در واقع، جریان نزدیک به قدرت تنها اشخاص و رسانه‌هایی نیستند که بر طبل دوقطبی، انکار، امنیتی‌سازی و افزایش خشونت می‌کوبند، بلکه لایه‌ای عقلانی نیز حضور دارند که می‌توانند نقش کاتالیزور میانجی‌گری میان نهاد‌های رسمی و معترضان را ایفا کنند.

در فضایی که تحزب در معنای واقعی آن وجود ندارد تا رسالت تربیت، معرفی و ارائه برنامه به سیاست‌مداران بر عهده بگیرد، اکنون ضروری است بار دیگر از سوی نهاد‌های رسمی، اعتبار به سیاست‌مداران بازگردانده شود. سیاست‌مدران غیر خودی مجددا در ضیافت سیاست‌ورزی مشارکت داده شوند. در پایان می‌توان اظهار داشت که تنها و تنها، با به رسمیت شناختن جایگاه سیاست‌مدارانی که می‌توانند اعتماد را به جامعه بازگردانند، می‌توان امیدوار بود بار دیگر معنا در سپهر سیاسی ایرانی تزریق شود. هر چند شاید این بار دوگانه اصلاح‌طلب و اصول‌گرایی دیگر نتواند بازتولید شود، اما به طور حتم این عرصه نیازمند ظهور معنا‌های جدید است که خواسته‌های جامعه بر مبنای آن‌های مفصل‌بندی شود.

منبع: فرارو

کلیدواژه: اصلاح طلبی اصول گرایی اعتراضات نهاد های رسمی سیاست مداران اصول گرایی وجود ندارد سلبریتی ها سیاست ورزی اصلاح طلب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۳۰۰۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جنبش‌های سده‌های دوم و سوم هجری بیش‌تر تقابل ایرانی – ایرانی بود نه ایرانی - عربی

ماهرخ ابراهیم‌پور: نشست نقد و بررسی کتاب «پیامبران بومی‌گرای ایران در سده‌های آغازین اسلام (شورش‌های دهقانی و زردشتی‌گری محلی)» اثر پاتریشیا کرون با ترجمه کاظم فیروزمند چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت با حضور علی بهرامیان، محقق و پژوهش‌گر تاریخ اسلام در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. این کتاب سال ۲۰۱۴ در آمریکا منتشر شد که در زمان چاپ آن مولف فوت شده بود و سال ۱۴۰۳ که در نشر «نامک» به چاپ رسید، کاظم فیروزمند، مترجم آن در قید حیات نبود. در این نشست طبق اعلام قبلی قرار بود، روزبه زرین‌کوب، استاد گروه تاریخ باستان دانشگاه تهران، حضور داشته باشد که نتوانست حضور پیدا کند.

پاتریشیا کرون در سال ۱۹۴۵ در دانمارک به دنیا آمد و در دوران نوجوانی به مطالعه و شناخت سرزمین‌های دور علاقه‌مند شد. کرون پیش از ورود به دانشگاه به سه زبان آلمانی،‌ انگلیسی و فرانسوی تسلط پیدا کرد. رشته‌ی تاریخ خاورمیانه را برای تحصیل در دانشگاه برگزید، در سال ۱۹۷۴ مدرک دکترا گرفت، و پس از دریافت بورس تحقیقاتی، نخستین پژوهش‌های خود درباره‌ی تاریخ خاورمیانه و اسلام را آغاز کرد. تاکنون نزدیک به ۱۰ عنوان کتاب از کرون منتشر شده است. کتاب «هاجرگرایی» که از دل تز دکترای وی بیرون آمده است سوءتفاهم‌برانگیزترین کتاب او به شمار می‌آید. «تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام» از دیگر آثار این صاحب‌نظر فقید، در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. «خلیفه خدا»، «غلامان اسب سوار»،‌ «تجارت مکی و ظهور اسلام»، «جوامع ماقبل صنعتی» و «تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام» نیز از دیگر کتاب‌های این ایران‌شناس است. کرون همچنین ۷۰ مقاله شامل ۱۰ مقاله‌ی در زمینه ایران‌شناسی منتشر کرده است.

علی بهرامیان، پژوهش‌گر تاریخ و رئیس بخش اسناد مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی در بررسی کتاب «پیامبران بومی‌گرای ایران در سده‌های آغازین اسلام (شورش‌های دهقانی و زردشتی‌گری محلی)» گفت: دوره‌ای که پاتریشیا کرون به آن پرداخته، زمان انتقال حکومت از امویه به عباسی است که در آن ایرانی‌ها نقش عمده‌ای داشتند. تحرکات ابتدا از کوفه آغاز شد و پس از آن با هوشمندی خاصی به خراسان (شرق ایران) انتقال پیدا کرد و به جایی رسید که در سال ۱۳۲ هجری سپاهی که ابومسلم خراسانی به سمت کوفه فرستاد، توانست این شهر را فتح و خلاقت اموی را ساقط کند.

او افزود: در این دوره اتفاقی که رخ داد و کم و بیش تا دروه‌ی بعد از مامون هم ادامه پیدا کرد؛ شکل‌گیری سلسله جنبش‌ها و قیام‌هایی به‌ویژه در شرق ایران بود. ابتدا قیام به‌آفرید زرتشتی بود. او در دین زرتشتی اصلاحاتی را انجام داد. طبق روایت‌ها موبدان زرتشتی نزد ابومسلم رفتند و گفتند این فرد دین ما و شما را فاسد کرده است و ابومسلم هم لشکری فرستاد و او را در نزدیکی به گمانم تربت‌جام سرکوب کرد. بعدی قیام ابن‌مقنع و استادسیس است و یوسف البرم و در نهایت بابک که نزدیک به بیست سال در آذربایجان مقاومت کرد اما در انتها از سوی عباسیان شکست خورد و عاقبت افشین توانست بابک را دستگیر و قلعه‌ی او را تسخیر کند.

این محقق تاریخ اسلام عنوان کرد: لذا این دوره در تاریخ اسلام دوره‌ی به‌خصوصی است و افرادی هم که در آن ایفای نقش کرده‌اند، ویژه‌اند. این موضوع بارها از سوی مورخان و پژوهش‌گران به صورت اجمالی و تفضیلی تحقیق و بررسی شده است از جمله غلامحسین صدیقی در کتاب «جنبش‌های دینی ایرانی: در قرن‌های دوم و سوم هجری»، عبدالحسین زرین‌کوب در «دو قرن سکوت» و «ایران بعد از اسلام» و خود پاتریشیا کرون در مقاله‌ی «ابن‌مقنع و سپیدجامگان» - که به صورت انفرادی به یکی از این جنبش‌ها پرداخت و در ایران محقق محترم مسعود جعفری جزی آن را به صورت یک کتاب در انتشارات ماهی به چاپ رساند.

علی بهرامیان چرا با طرح این پرسش که «چرا این جنبش‌های سیاسی مهم است؟» ادامه داد: پژوهشگران خارجی و ایرانی بارها به این پرداخته‌اند ‌که چه موضوعی به لحاظ سیاسی باعث می‌شد این اشخاص دست به قیام بزنند و کسانی را دور خودشان گرد بیاورند و فعالیت‌هایی هم داشته باشند و پس از آن سلسله عقایدی که به آن‌ها نسبت داده می‌شود به چه ترتیب است؟ به لحاظ صحت و سقم در چه وضعیتی است؟ همه‌ی آن‌چه به آن‌ها نسبت داده شده از اباحه‌گری (اشتراک در اموال و زنان و...)، ادعای نبوت و حلول همه در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و اغلب مورخان به صورت کلی به آن‌ها می‌نگریستند و این موضوع بررسی نشده که آیا این عقاید در ایران سابقه داشته و می‌توان برای آن‌ها نمونه‌هایی پیدا کرد؟ به لحاظ سیاسی چه انگیزه و رویکردی داشتند؟ آیا می‌خواستند خلیفه را ساقط کنند یا مانند بابک و مازیار آن‌طور که ادعا شده ایران را به دوره ساسانی برگردانند؟

او ادامه داد: در واقع در پی یافتن پاسخ پرسش‌های بالا مورخان ایرانی به کلی‌گویی بسنده کرده و مدعی‌اند آن‌چه به این قیام‌ها نسبت داده می‌شود، تهمت است؛ اما کسی توضیح نمی‌دهد چرا چنین تهمت‌هایی به این نوع جنبش‌ها وارد شده است؟! لازم بود یک محقق این موضوع را بشکافد و از منظر انواع و اقسام منابع تحلیل کند. پاتریشیا کرون، مولف ««پیامبران بومی‌گرای ایران در سده‌های آغازین اسلام (شورش‌های دهقانی و زردشتی‌گری محلی)» فارغ از این‌که با دیدگاه‌هایش در این کتاب موافق باشیم یا نه، تقریبا چنین رویکردی را اتخاذ کرده و در چهار فصل به بررسی موضوع از منظر منابع گوناگون پرداخته و کار دشواری را پیش برده است...

مدیر بخش اسناد مرکز اسناد دایره‌المعارف بزرگ در پایان اظهار داشت: درباره‌ی جنبش‌های ایرانی قرن دوم و سوم رازهای زیادی وجود دارد که به احتمال زیاد ریشه در ایران عهد ساسانی دارد. به عبارتی در آن جامعه‌ی پرجنب‌وجوش دوره‌ی خسروپرویز بعد از اتمام جنگ‌های سی‌ساله، بحران‌های اقتصادی و آمدن اعراب (به نظر) سرپوشی روی آن‌ها گذاشته شده که یک‌دفعه در عهد عباسی مانند زنجیری پاره شد. تقابل در این جنبش‌ها، بیش‌تر از این‌که جنبه‌ی ایرانی – عربی داشته باشد، جنبه‌ی ایرانی – ایرانی دارد. این نکته‌ی بسیار مهمی است؛ چون طبقه‌ای از باقی‌مانده‌ی دیوان‌سالاران و موبدان ساسانی بیش‌ترین مشکل را با این جنبش‌ها داشتند. این مسائلی که ذکر شد بررسی جنبش‌ها از لحاظ سیاسی است، اما از لحاظ التقاطی، پاتریشیا کرون در فصل دوم و سوم کتاب به بررسی آن اهتمام ورزیده است.

۲۵۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902325

دیگر خبرها

  • اساتید دانشگاه سرآمدان فرهنگی جامعه هستند
  • خودتخریبی در نظام های سیاسی
  • فرونشاندن التهابات اجتماعی و تنش‌های داخلی، ضرورتی امنیتی است
  • زلزله سیاسی در معتبرترین دانشگاه‌های جهان
  • پژوهشگر فلسطینی: اعتراضات دانشجویی، نتانیاهو، بایدن و حتی ترامپ را سردرگم کرده است
  • خوشحالی اشتباهی در لیگ هلند | هواداران به زمین ریختند اما ...| ویدئو
  • جریمه ۳۸ میلیارد ریالی قاچاقچی هیزم
  • معلمان،پیشگامان جامعه
  • جنبش‌های سده‌های دوم و سوم هجری بیش‌تر تقابل ایرانی – ایرانی بود نه ایرانی - عربی
  • چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانه چیست؟/ نگاه بروکسل به پرونده هسته ای ایران با اسرائیل متفاوت است/ اتحادیه اروپا می تواند با ایران در مقابله با تهدیدهای مشترک همکاری کند